تماسآرشیوخانهجستجو

بایگانی

بایگانی برای September, 2011

اتوبوس و مسافرش / داستانی از محمد مهدی نجفی

  امروز، کاملن تصادفی و در پی یک استراق سمع اتفاقی، دریافتم کله‌ام یک سوراخ اضافه دارد. این سوراخ با فاصله‌ی کمی از گوش راست، پشت کله‌ام واقع شده است. ابتدا احتمال دادم شاید نوک دسته‌ی عینک موجب این سوراخ شده باشد. اما سوراخ مقداری پایین‌تر از انتهای دسته‌ی عینک قرار داشت و نمی‌شد نقش […]

استادیوم / محمد مهدی نجفی

  تصور کن بیرون آمده‌ای از اداره‌ای که در آن کار می‌کنی و در مسیر خانه‌ات، در همان خیابان همیشگی قدم می‌زنی! یکی با نقاب زیتونی به تو نزدیک می‌شود. گمان می‌کنی او را می‌شناسی یا لااقل پیش از این جایی دیده‌ای. به این فکر می‌کنی که او را قبلن کجا دیده‌ای و او در […]

جنون تخم مرغی / داستانی از محمد مهدی نجفی

جنون تخم مرغی (یورش وحشیانه ی بوها) همیشه، اول از همه، از قاشق و بشقابش شروع می‌شد و در فاصله‌ی بلعیدنِ یک لقمه غذا به تمامی اشیا و جوارح ِ خانه سرایت می‌کرد. بویی که بی‌شک بوی تخم‌مرغ بود. اما بدون شک و شبهه نمی‌توانست خاستگاهش را تخم‌مرغ بداند. یا اگر منشا آن را تخم‌مرغ […]

شعر «بایگانی» با صدای محمد مهدی نجفی

( شعر و صدا )

شعری از محمود سودایی و محمد مهدی نجفی با صدای : محمد مهدی نجفی برای دانلود مستقیم فایل صوتی اینجا کلیک کنید. ۵/۳ مگابایت برای خواندن متن شعر بایگانی اینجا کلیک کنید  

زیر سمِ اسب آبی / شعری از محمد مهدی نجفی

( شعر )

تن اوراقم را چهار موتور خسته زرت و پرت کنان می‌برد به خانه‌ی بخت در منتها الیه زرافه چشم باز می‌کنم و خود را در دهان غاز می‌بینم لب می‌گشایم و از دهانم واق می‌شنوم نور چراغ‌قوه می‌شوم زیر پتو و از ستون فقراتم ماری بیرون می‌خزد که قبلن در خطوط مترو به فکرم خطور […]

بایگانی / شعری از محمود سودایی و محمد مهدی نجفی

( شعر )

 

گور دست جمعی / شعری از محمد مهدی نجفی

( شعر )

  در شهریوری که شهرم را گرفت شوهرم شهره‌ی آفاق شد و زنم با سبیل‌هایم رفت من ماندم و چپقی که چاق نمی‌شد تا سر زند از افق و دهانم جایی بین دندان‌هایم قفل. آنگاه، خورشید به شع‌شع افتاد و آسمان به لع‌لع زمین دهان گشود و خمیازه کشید مردان و زنان برهنه، با سر […]

شورش چرخ‌دنده‌ها / داستانی از محمد مهدی نجفی