ترجمه: بابک سلیمی زاده یک قضیه: ارجاعات مضمر در بازآفرینیِ آیرونیک و پستمدرنی که کمپ نامیده میشود زمان و طبقه هستند، و اصطلاح «درگِ زمانی»[i] (temporal drag) را به همین معنا وضع کردم. مسئلهی درگ زمانی فقط تخطی از مرزهای جنسیتی نیست. در واقع درگِ جنسیتی از خیلی لحاظها کماهمیتترین جنبهی کمپ را تشکیل میدهد. […]
ترجمه: بابک سلیمی زاده اینکه چه چیز یک جهان را قابل زیستن میکند پرسش کمی نیست. فقط هم پرسشی مختص به فیلسوفان نیست. به انحا گوناگونی در همهی زمانها توسط مردمان در مسیرهای مختلف زندگی مطرح شده است. اگر این همهی آن مردمان را فیلسوف میکند، پس این استنتاجیست که من مشتاقانه آن را میپذیرم. […]
ترجمه: بابک سلیمی زاده خط سیر زیگزاگیِ قیاسها و تفاوتها میان تئوریهای فمینیسیتی و دیگر تئوری ها در مورد زن-شدن، یا حیوان یا حشره یا ماشین، مرا بر آن میدارد که فرضیهام را مجدداً تصریح کنم. مایلم این انگارهی همانا واقعی را پیش بکشم که فرایند صیرورتِ ایلیاتی، بیش از آنکه گویای امحای تمام هویتها […]
ترجمه: بابک سلیمی زاده از میان دیگریهایی که سرحدات بیرونی انگارهی سوژه را نشان میدهند، دیگریِ حیوانی، طبیعی یا ارگانیک به یک معنا برای تحلیلکردن دشوارترین است. شاید به این خاطر که کمتر آرامبخش و تسلیدهنده است، بخصوص از زمان داروین. نظریهی دلوز در مورد «حیوانشدن» این قرابت ناآسوده [با حیوانات] را بهمیانجی برخی گفتمانهای مسلط […]
ترجمه: بابک سلیمی زاده حشرات در فرهنگ اروپایی دارای تبارنامهی قابل احترامی هستند و به لحاظ فرهنگی به دقت رمزگذاری شدهاند. در بستر تاریخیِ پسا-هستهای، آنها به نشانی از یک مجموعهی همهگیر از ترسهای نگرانیزا و اضطراب عمیق تبدیل شدهاند. با اینحال پیش از آنکه به عنوان ابژههای هراس کالایی شوند، از یک رپرتوار غنیتر و […]
مقدمه تا به امروز با اندکی خودپسندی و گاه بلاهت انسانی، طبیعت را پسزمینه یا محیطی میپنداشتهایم که دستاوردهای عقل یا فرهنگ بر آن اتفاق میافتد. یعنی «طبیعت» بهعنوان منبعی که خودش مقصود و معنایی ندارد و از اینرو میتواند در جهت مقاصدِ آنها که طبق تعریف از عقل و هوش برخوردارند به […]
ترجمه: بابک سلیمی زاده کسی با موهای بلند سیاهِ بافتهشده از در وارد اتاق میشود. دوربین او را دنبال میکند تا آنجا که پشت یک میکروفون میایستد. تیشرتی به تن دارد که یک چهره به رنگ سیاه روی آن چاپ شده. رو به دوربین صحبت میکند: نام من اسکار وایلد است. همه توی این […]
برای تجربهی یک شکاف در روابط بدن/قدرت، در زمستان ۱۳۹۱، ما داشتیم بر روی مجموعهای از پرفرمنسها و ویدئوها کار میکردیم با این پرسش که چگونه میتوان اثر هنری را نه بر اساس روایت سوژهها و ابژههایی که میبینند و دیده میشوند، بلکه بر اساس خود فرایند تولید یک سوژه به عنوان یک متغیر، یک […]