از استر تا آسترلیتز مترجم: سپیده برزو هومو فربر [iv] «منچستر برای همیشه مرا مسحور خود کرد. من نمیتوانم بروم. نمیخواهم بروم. نباید که بروم.»[۱] این جملات مبهم را از زبان هنرمندی منزوی به نام ماکس فربر[v] میشنویم که چهارمین و آخرین شخصیت از شخصیتهای پیچیدهی کتاب «مهاجران»[vi] اثر وینفرد جورج سبالد[vii] است. تابستان سال ۱۹۶۶ است و راوی، یعنی […]