نه رفتن از این در مقدّر است، نه ماندن و پا پس کشیدن از آنچه چشم بهراهم دارد. ماندهام، نه! درماندهام. ناگزیرم به رفتن. اما چه رفتنی؟ مگر نه اینکه رفتن از اینجا برگشتنی است دلهرهآور بهدرون آنچه دیرزمانی است بیهیچ چشمداشتی پشت این در گذاشتهام. رفتن از اینجا بهعقب چرخاندن کله است. چشمدوختن […]
ما سه نفر بودیم توی یک بار قدیمی با صندلیهای کهنه و میزهای خسته و پیکهای استوانهایِ معمولی و ماستوخیارهای بینمک و بی هیچ نمکی روی میز و الکلیهای مهیجی که به هیچ وجه سردی و بی تفاوتی ما را نسبت به چیزهایی که میخوردیم و چیزهایی که میدیدیم و چیزهایی که برای هم تعریف […]