ای فضا!
ای محفظه!
ای فضیلت!
کسی که تحریر می زند روی وضعیت،
مسلسل است یا سلسله جنبان مسئله؟
این جای بسی سواله که بی جواب بمونه
هنوز چراغ های پشت لبم سبز نبودند
که با قرمز ِ تو تصادف کردند
و خون همه جا را کـونـی کرد
آن ها سینه ی مرا خرمشهر کردند
مناقشه در حال زایشه
گرچه هنوز زیر بالشه
چشمانم را پـریـود کردند
آن ها که دهانم را پُر از خازن و دیود کردند
مداری که از دماغم گذراندند
آبشخوری شده پُر از لاشخور
اگر تف کنم،
لشکر کرگدن ها،
خـایـه هایم را جفت می کنند
اگر فرو بدهم، فرو می کنند
گلنگدن ات را بکش از لگنم کرگدن!
اگر دیر بجنبم شهید شده ام
شهید ِ راه ِ گلنگدن
میان ِ بستر ِ کرگدن
رهبر عظیم الجثه ی من!
ای از دماغ فیل جسته ی من!
بهاری که خجسته باشد،
باید از دماغ تو جسته باشد
مگه نه؟
پس چرا این فرخنده ها،
این گنده ها،
ما را نمی خندانند؟
حوصله ام سر رفــــــــت
مثل وصله های شلوارم که در رفـــــــت
من شیرجه نرفتم
مرا شیرجه بردند
پایم را از روی مین بردار،
روی زمین بگذار!
یا حضرت دلفین!
کوسه های ریشو
به قایق ما حمله کرده اند
دیگر رهبر عظیم الجثه ی من،
برای جستن من،
غواس نمی فرستد
شاید وسواسم را برای تو خرج می کنم،
که دستانم را از تنبان ِ مسئله بیرون بکشی
تا جای ِ بسی سوال ِ تو باشم
این کجای ِ مسئله که می بینی،
بوی مناقشه دارد
لطفا کنار تلفن غش نکنید!
یا قبل از این که غش کنید،
این خبر را پخش کنید:
کله – پاشنه ها رسیده اند به یک قدمی ِ پشم های ما
همیشه این جور مواقع باید وقایع را قی کرد روی بقیه
ما با مابقی رفتیم قبرستان بقیع
توبه کردیم از اعمال شنیع
یافتیم مقامی رفیع
دست بردیم سریع به جایی که قبلا دستبُرد ِ ما بود
آن جا که زمانی سرگُرد ِ ما بود
جناب اگر غسل جنابت نکنم،
جنایت که نکرده ام
به کدام حمام خیانت کرده ام،
که باید از دوش آویزانم کنید
شاید سرپوش ِ خوبی نبوده ام روی مسائل
شاید بازی را خوب نکرده ام
اسباب ِ زحمت ِ من اسباب بازی نیست
هیچ کس از این بازی راضی نیست
چون قرار نبود از دماغ هیشکی خون بیاد
اما اگه از دماغ خون نیاد که دماغ نیست
باید دهن ها سرویس شود
هر چیزی که به آینه بستگی دارد،
باید معاینه شود
از آینه بغل گرفته
تا بعد از ظهر آدینه
که مثه یه پای من روی مینه
یه پای دیگه م شومینه
همه ی شیرین کاری هات همینه،
یا بریم سراغ برنامه ی بعدی؟
تو این برنامه،
با شلوارکی که پامه
بازی را به نفع ِ تو راضی می کنم
لذا،
در پیشگاه قاضی معلق بازی می کنم
بازی، سربازی دارد که به تو گلوله خواهد زد، گوسفند!
پوزخند می زنم
پسر ترامادول عوارض داره
مثل کله ای که لاستیک بارز داره
اما من مبارزم!
خـایـه مال ام اگر سیگاری غیر از پال مال بکشم
با این کله – پاشنه ها که دور و برند،
پاشنه کفشم اگر گیوه نباشم
تو گیوه ی من بودی که حالا بیوه ی منی
سوار بی اِم وه ی زرشکی من،
گردنه های مناقشه را به گردن می گیری،
یا برایت گردنبندی از دندان کوسه بگوزم؟
تبحر من اینه که در بحر فاعلاتن، مفعولم
همه ی شیرین کاری م همینه،
اگه دستگیره نشم!
از وقتی که دستگیره دستم را خورده،
دلم برای دستم می گیره
البته دلم جای دیگه ای هم گیره
ای دستگیره!
هوا چقدر دلگیره
آن ها که پای شان را در گیوه های ما فرو کردند،
هواشناس نبودند
قدر نشناس بودند
قدر ما را نشناختند،
که مناقشه راه انداحتند
وگرنه نقشه این نبود
ما نشئه تر از این بودیم که نقشه داشته باشیم
فقط نقشی در این مناقشه داشتیم
آیا جای سوال دیگری هم خالی است؟
پس بروم در نیمه ی پُر آبتنی کنم
قبل از این که دوش آب سرد را تنم کنند
۶ بهمن ۸۶