“پدرانمان در گذشته به صدای توپ رقصیده اند . اکنون رقص اندوهبار ، موسیقی قوی تری می طلبد : دینامیت بگذاریم ، دینامیت بگذاریم .”
( ماری کنستان – کفاش انقلابی فرانسوی قرن نوزدهم )
ما از هنر هیچ سر در نمی آوریم مگر آنکه ابزار تبلیغاتی یک مبارز باشد. یک کالا اگر به درد نخورد این شرافت را دارد که در ته یک سطل آشغال آرام بگیرد و از نظرها پنهان شود. هنری وجود ندارد که برای تبلیغات ساخته نشده باشد ، پس آشکارا اعلام می کنیم هنر بورژوازی با انکار جنبه ی تبلیغاتی و ایدئولوژیکی اش ، یک شیاد تمام عیار است. من یقه ی همه هنرمندان را خواهم گرفت و از آنها خواهم پرسید که برای چه کسی تبلیغ می کنند.
اکنون جنگ طبقاتی آغاز شده است. ماشین جنگی و فاشیستی رژیم چرخهای خود را برای خرد کردن جنبش های اجتماعی دانشجویی و کارگری به کار انداخته است ، آن بخش از بورژوازی ناراضی و برکنار شده از سفره ی نان و خون کارگران ، بزدلانه به سوراخهایش خزیده است. بندگی از پس چهره بزک کرده شهروند سرمایه داری عریان گشته و انسان آرمانی خود را جز در نقاب نفرت انگیز ارباب تصور نمی کند. اما ما انسان دیگری را به شما نشان می دهیم: انسان مبارز.
او به عرصه هنر به چشم یک رسانه نگاه می کند. او به نوشتار به چشم یک بیانیه ی انقلابی نگاه می کند. زیرا که عمیقترین احساسات او نه در درونش بلکه در درد وشکنجه ای است که همرزم او می کشد. زیرا سخن گفتن با مخاطب برای او معنایی جز همصدایی در اعتراض ندارد. می گویند اما هنر نباید تبدیل به شعار شود. می گوییم هنر مسلح بیان کردن نیست ، قدرت بیان کردن است. ادای یک هنردوست تیزبین و نکته سنج را در نیاورید که با آثار هنری لاس می زند، به خوبی می دانیم گوش های شما سنگین تر از آن است که ما فریاد نزنیم. می گویند چنین چیزی دیگر نمی تواند هنر قلمداد شود ، می گوییم چه بهترکه چنین هنری می تواند هر چیزی باشد. می گویند این هنر زاییده ی جزم و منطق دوگانه ی یا با ما یا برعلیه ماست. می گوییم ما این منطق را نساخته ایم. این منطق را شما بورژواها بوجود آورده اید آن هنگام که قراردادهای ننگین کار را پیش روی ما کارگران می گذارید و می گویید یا مثل خر کار می کنید یا مثل سگ از گرسنگی می میرید. اگر شما اینچنین خصمانه اعلام جنگ می کنید یقین بدانید ما این هنر را خواهیم داشت که این جنگ را به خیابانها بکشانیم.
بگذارید خیال تان را راحت کنم. برای هنر مسلح ، در آرایش نیروهای متخاصم جنگ طبقاتی ، هر موقعیت یک سنگر است و این هنر فقط سخن نمی گوید ، نفوذ هم می کند. منتظر نقد نمی نشیند ، خودش برای خودش تبلیغ می کند ، سبک هنری نیست ، اردوگاه تربیت مبارزین است . عمیقا به نفع پرولتاریا تبلیغ می کند. ماشینی است بی رحم برای خرد و نابود کردن دستگاه حاکمیت بورژوازی. اصلا برای همین ساخته شده است. هرگز بی طرف نیست و هرگز ادعای بی طرفی را از کسی نمی پذیرد. هیچگاه سکوت نمی کند و در این آرایش جنگی موقعیت ها ، هرگز حریم امن و آرامی برای هیچ هنرمندی قائل نیست.
هنر مسلح ، یک برنامه و نقشه جنگی از پیش تدارک دیده شده است . هیچ بداهت و حضور ناگهانی احساسات در کار نیست. هیچ ناخوداگاهی در کار نیست. از بدنها فوران می کند و نه از ارواح. حتی خود بدنها هم سلاح هایی هستند برای نفوذ و ترشح . تظاهرات و تجمعات اعتراضی به موقعیت ها نفوذ می کنند و فضای شهری را ملتهب می سازند. آکسیون یک هنر است. برگزاری آکسیون ، تسلیح بیان و قدرت آن به موقعیت های عمومی و شهری است. شعار نویسی بر روی دیوارها ، هنر تبدیل ِ مالکیت دیگری به رسانه ی خودی است. موسیقی از نظر ما دینامیت ِمیل است. منظور ما این نیست که فقط از چیزهای گستاخانه، پرشور و انقلابی استقبال می کنیم. حرف ما این است که اگر به مسلح کردن هنر به خودش می اندیشید ، نقشه های هنری تان را بیاورید تا ببینیم در نبرد طبقاتی به چه درد ما می خورند.این نقشه ها شاید هم چیزهایی از گذشته باشد و شاید هم چیزهایی نه چندان پرشور.
ما به شما نمی گوییم که هنر خود را در اختیار مبارزه و طبقه ی کارگر قرار دهید. بلکه می گوییم هنر شما دقیقا باید همان مبارزه برای طبقه ی کارگر باشد. هنر مسلح ، هزار و یک شکل مختلف ِ قدرت تسخیر موقعیت هاست ، اما نه آنچیزی که شما گمان می کنید و حاکمیت حدس می زند. چون در این صورت آن هنر دیگر چندان به درد ما نخواهد خورد. حوزه ی فعالیت هنر مسلح به حیطه ی خصوصی و عمومی تقسیم نمی شود بلکه دو حیطه مخفی و علنی دارد و در هر دو موقعیت بستگی به شرایط فعالیت خواهد کرد.
هنرمند مسلح نه در فرهنگ و تاریخ هنری بلکه می خواهد در زندگی انسانهای واقعی تغییری بنیادین ایجاد کند. از اینرو هنرمسلح ، استراتژی تسخیر موقعیت های نمایشی همراه و همگام با استراتژی های تسخیر ابزارآلات تولید است. شاهکارهنری مسلح ، حرکت به سوی تسخیر بزرگ است : انقلاب
“برای برقراری مساوات
باید قلبی سرشار از خشم داشت
و بورژواها را خرد و نابود کرد
آنگاه به جای جنگ
برادری را خواهیم داشت”
( راواشل ، رنگرز ِ انقلابی و معدوم فرانسوی قرن نوزدهم )