برای دریافت شعر با صدای شاعر اینجا کلیک کنید.
ما تحتِ نظریم
دشمنان مثل کُرسِت محاصرهمان کردهاند
آیا ما پستانیم
یا رستمِ دستانیم؟
دستت را از روی رستمم بردار سردار!!
کودنتر از این جارو شدهام
( از مصرفِ این داروهاست البته!)
بدنم کِرِخ شده و دیگر حال ندارم خایهام را بخارانم
چه برسد به سمرقند و بخارا را.
خایهام کودنتر شده از سایهام
از مصرف این یاروهاست البته!
روزی که از این داروها نجات یابم،
دوباره میسازمت بدن!
و نامِ مقدّسِ تو را
هر جمعه از تهِ ماتحت
فریاد خواهم زد دوباره سه باره چارپاره
آره . . .
و آن وقت است که حوریهای بهشتی
در آبِ دستشوییِ خانهام شنا خواهند کرد
و بر تنها ساحلِ باقی ماندهام : سینک
با شورت و کرسِت سبز فسفری
آفتاب خواهند گرفت
(چرا آنها من را یک ریشتراش میبینند؟
چون دارند آفتاب میگیرند؟!!)
من آفتاب را خواهم گرفت
و برای آنها
به صابون مایع تبدیل خواهم کرد
روزی که خواهم کرد دیگر نخواهم گرفت دیگر نخواهم گفت دیگر
نخواهم مُفت دیگر نخواهم هم!
ما تحتِ نظریم
تحتِ نظریم ما!