در سه ساعت پایانی روز، خدا می نشیند و با لِویاتان بازی می کند. «.همانگونه که نوشته شده «شما لِویاتان را آفریدید تا با آن بازی کنید (تلمود) نیمی از من تحت حمایت بیمه است و نیمی از من در انتهای این شعر ضمیمه است من را به این شعر منگنه کنید. دیروز توی […]
با یاد و خاطره ی نامیرای «علیرضا حسینی»: شاعرِ شهید راه مهاجرت ۱ جست زده از طبقات حافظه بیرون ایستاده ام این جا تنها میان این جالیز ۲ من اطلاق می شود به مترسکت تو اطلاق می شود به من ۳ هایکو یکجور شعر کوتاه ژاپنی ست غریبه ای سربه راه از […]
اثر هنری پرولتری، یک تابوت شیشهای است و ما در آن رویای خفتهی خود را تشییع میکنیم. هنر نزد ما کارگران تنها میتواند شیشهای کردنِ یک تابوت باشد. و نیز معلوم نیست که سفید برفی این رویای دیرینه سالِ پرولتاریا، این معدنچیانِ کوتوله قرن بیست و یکم، خفته است یا که مرده. امیدها، رویاها، […]
ترجمه: محمد مهدی نجفی