دسته بندی
بخشهایی از «آگوا ویوا» / کلریس لیسپکتر
ترجمه: اشلینگ لیلاییون با چنان شادیِ عمیقی همراه است. سبحانالله. فریاد میزنم: سبحانالله. تسبیحی آمیخته با حزینترین ضجّهی آدمی از دردِ جدایی اما غَریوی با لذّتی اهریمنی، چون اینک دیگر کسی جلودارم نیست. هنوز میتوانم از منطق بهره گیرم – من ریاضی خواندهام، که جنونِ منطق است – اما اکنون خونآبه میخواهم – […]
کابینِ ابدی / پروا آتی
همین الآن درحالیکه با دست راست کولهام را گرفتهام و با دست چپ برگهی مجوز ترددم را، از حیاط بازداشتگاه زدم بیرون. همانطور که خنده و ذوق با هم توی گلوم گیر کردهاند و دعوا دارند کدام اول بزنند بیرون، کوله را زمین میگذارم و برگه را با دقتِ یک حبسکشیدهی وسواسی و دقیق تا […]
خیابان شماره ٢٣ / بختیار حمهسور
ترجمه: ژیار هومر جلوی دکهی روزنامهفروشی میایستی. در روزنامهای، زن و مردی اینور و آنور تختخوابی نشستهاند، زن رویش را به پنجره کرده و مرد به سقف. روزنامه را تا میکنی و زیر بغلت میگذاری. صندلیای خالی میبینی. روبهروی صندلی فروشگاهی است. ماشینی جلوی فروشگاه پارک شده؛ بیامو است. روی سردرِ فروشگاه نوشتهای است، به ورود […]
پاتوق / آوات پوری
چایخانهها هر کدام عرف و هنجار خاص خودشان را دارند. اگرچه همهشان برای نمردن از گرسنگی و محتاج دستِ این و آن نشدن ساخته شدهاند، اما خوب هر کدامشان به ضرورت مساحت خُردی از شهر را اشغال میکنند، یعنی که بخاهند یا نه مجبورند عرفها و هنجارهای محلهای که درش هستند را رعایت کنند. اگر […]
چالههای تودرتو / آوات پوری
(این داستان تقدیم است به سونی که میلادش پژواکِ جیغترینِ رنگهاست از توی کمسوترینِ پرتوها) رنگها را تنها توی تاریکی میتوان دید، چپیدن توی اعماق شب و زل زدن به نقطهای که تاریکیاش متمایزترست از تاریکیهای دور و اطرافش. بعد از توی آن حفرکردنِ چاهی که بشود از تهش به خودت زل بزنی، اوه! […]
جنگجوی فناناپذیر / محمد مهدی نجفی
نه رفتن از این در مقدّر است، نه ماندن و پا پس کشیدن از آنچه چشم بهراهم دارد. ماندهام، نه! درماندهام. ناگزیرم به رفتن. اما چه رفتنی؟ مگر نه اینکه رفتن از اینجا برگشتنی است دلهرهآور بهدرون آنچه دیرزمانی است بیهیچ چشمداشتی پشت این در گذاشتهام. رفتن از اینجا بهعقب چرخاندن کله است. چشمدوختن […]
سربازهای الکلخار / آوات پوری
ما سه نفر بودیم توی یک بار قدیمی با صندلیهای کهنه و میزهای خسته و پیکهای استوانهایِ معمولی و ماستوخیارهای بینمک و بی هیچ نمکی روی میز و الکلیهای مهیجی که به هیچ وجه سردی و بی تفاوتی ما را نسبت به چیزهایی که میخوردیم و چیزهایی که میدیدیم و چیزهایی که برای هم تعریف […]
پرسپکتیوهایی از طعم کوهستان / هاوار ئاوات
نشر الکترونیک