امروز، کاملن تصادفی و در پی یک استراق سمع اتفاقی، دریافتم کلهام یک سوراخ اضافه دارد. این سوراخ با فاصلهی کمی از گوش راست، پشت کلهام واقع شده است. ابتدا احتمال دادم شاید نوک دستهی عینک موجب این سوراخ شده باشد. اما سوراخ مقداری پایینتر از انتهای دستهی عینک قرار داشت و نمیشد نقش […]
تصور کن بیرون آمدهای از ادارهای که در آن کار میکنی و در مسیر خانهات، در همان خیابان همیشگی قدم میزنی! یکی با نقاب زیتونی به تو نزدیک میشود. گمان میکنی او را میشناسی یا لااقل پیش از این جایی دیدهای. به این فکر میکنی که او را قبلن کجا دیدهای و او در […]
جنون تخم مرغی (یورش وحشیانه ی بوها) همیشه، اول از همه، از قاشق و بشقابش شروع میشد و در فاصلهی بلعیدنِ یک لقمه غذا به تمامی اشیا و جوارح ِ خانه سرایت میکرد. بویی که بیشک بوی تخممرغ بود. اما بدون شک و شبهه نمیتوانست خاستگاهش را تخممرغ بداند. یا اگر منشا آن را تخممرغ […]
شعری از محمود سودایی و محمد مهدی نجفی با صدای : محمد مهدی نجفی برای دانلود مستقیم فایل صوتی اینجا کلیک کنید. ۵/۳ مگابایت برای خواندن متن شعر بایگانی اینجا کلیک کنید
تن اوراقم را چهار موتور خسته زرت و پرت کنان میبرد به خانهی بخت در منتها الیه زرافه چشم باز میکنم و خود را در دهان غاز میبینم لب میگشایم و از دهانم واق میشنوم نور چراغقوه میشوم زیر پتو و از ستون فقراتم ماری بیرون میخزد که قبلن در خطوط مترو به فکرم خطور […]
در شهریوری که شهرم را گرفت شوهرم شهرهی آفاق شد و زنم با سبیلهایم رفت من ماندم و چپقی که چاق نمیشد تا سر زند از افق و دهانم جایی بین دندانهایم قفل. آنگاه، خورشید به شعشع افتاد و آسمان به لعلع زمین دهان گشود و خمیازه کشید مردان و زنان برهنه، با سر […]